آموزش پنجم -رندی گیج
پنجمین درس از زبان رندی گیج Image یا تصویر
اگر درباره این ویژگی صحبت کنید. خواهید دید که اکثر مردم گمان می کنند که می دانند منظورتان چیست؛ و بیشترشان حس می کنند که تصویرشان خوب است! بیشترشان اشتباه می کنند؛ خیلی هم اشتباه می کنند!
درباره اش فکر کنید.
معمولاً، با افرادی که قصد معرفی کار به آنها را دارید، کجا برخورد کرده اید؟ مطمئناً در جلسه مشاوره یا یک Event کمپانی نبوده است. شما با آنها و یا بیشتر آنها در زندگی روزمره روبه رو می شوید و آنها را آماده می کنید تا به جلسه مشاوره بیایند!
بسیار خوب. میدانم. شما در جلسه مشاوره یا معرفی کار یا جلسات، کت و شلوار یا لباس رسمی بسیار آراسته ای می پوشید و همه چیز را رعایت می کنید؛ اما زمانی که به آنجا می رسید، دریافت آنها از تصویر شما (و در نتیجه خود شما) کاملاً شکل گرفته و تغییری نمی کند؛ در واقع در بیشتر مواقع، این تصویر در نخستین دیدار شکل گرفته است! در ویدئوکلوپ محله تان، در سوپرمارکت، در میهمانی، در یک کنسرت یا یک تجمع فرهنگی، در کارواش، در یک رستوران زمانی که با دوستانتان برای شام بیرون رفته اید … به عبارت دیگر، در زندگی روزمره. وقتی می روید دنبال بچه ها، وقتی به خشکشویی محله تان می روید و وقتی به خرید می روید، آنجاست که نخستین تصویر از شما در ذهن افرادی که در آینده زیرمجموعه ی شما خواهند شد شکل می گیرد.
خوب؛ در این شرایط چگونه به نظر می رسید؟
آیا هر روز که خانه را ترک می کنید، ظاهرتان مطابق با آنچه می خواهید باشید هست؟ یا کاملاً شلخته اید و به تصویری که دیگران از شما می بینند توجهی ندارید؟
منظورم این نیست که هر بار که از خانه بیرون می روید کت و شلوار و کراوات بپوشید! اما باید هوشیار و سرحال به نظر برسید. ممکن است شلوار جین بپوشید و سرحال به نظر برسید؛
مهم این است که با هدف لباس بپوشید و به آن اهمیت بدهید.
آیا لباسهایتان اتو دارد؟ تمیز است؟ نفستان تازه و خوشبوست؟ موهایتان مرتب است؟ لبخند به لب دارید؟
و از آن مهمتر، شرایط روحیتان چطور است؟ مثبت هستید؟ صمیمی هستید؟ از آن آدمها هستید که همه دوست دارند دور و برشان باشند؟ با دیگران برخورد مناسب، مؤدب و متواضع دارید؟
بگذارید خاطره ای برایتان بگویم. برای دیدن شخصی که می خواست با من کار کند، به شهر دیگری سفر کرده بودم. او در فرودگاه به دنبالم آمد و تا آنجا که می توانست، به من احترام گذاشت تا نشان دهد که من چه قدر برایش مهم هستم. اما من تصمیم گرفتم که با او کار نکنم و اصلاً کار را به او معرفی نکردم. می دانید چرا؟!
به خاطر این که او به جز من به هیچ کس دیگر احترام نمی گذاشت. وقتی از فرودگاه به سمت اتومبیلش می رفتیم، او به باربر سلام نکرد و حتی سرش را برای او تکان نداد.
او به پولی که به باربر داد اکتفا کرد؛ وسایل را از او گرفت؛ در اتومبیل گذاشت و رفت. به نظر من رفتار ظالمانه ای بود.
در رستوران هم همین اتفاق افتاد. او با من شاهانه رفتار کرد؛ ولی با گارسن مثل یک آشغال رفتار کرد. من واقعاً درباره حسن نیت او در احترامش به من تردبد کردم و کاملاً از این که با کسی باشم که این قدر به دیگران بی توجه است، معذب بودم.
پس، ما این تصویر را هر بار که از خانه بیرون می رویم نشان می دهیم. آیا تصویر شما، دیگران را برای این که با شما کار کنند، جذب می کند؟
و اما بخش دوم … تصویری که شما در گروهتان دارید. هر کسی یک Brand (آرم، نشانه) دارد؛ حسی که افراد گروهش از او دارند. این “حس”، مخلوطی است از چند عامل:
جوری که شما صحبت می کنید؛ جوری که لباس می پوشید؛ استیل کلیتان؛ رفتارتان با دیگران؛ مهارتهایی که دارید؛ درآمد و جایگاه شما و خلاصه، آنگونه که شما نه برای کارتان، که برای خودتان بازاریابی می کنید!
شما نه کارتان، بلکه خودتان را معرفی می کنید!
بازاریابی خودتان در گروهتان عجیب به نظر می رسد؛ اما شما همواره دارید چنین می کنید؛ چه به آن آگاه باشید و چه نه. وقتی جایگاه شما بالاتر می رود، یکی از چیزهایی که باید به لیدرهایتان یاد بدهید این است که «تصویر شخصیشان» را ارتقا دهند.
وقتی کسی سودش را می گیرد، من اغلب او را به یک لباس فروشی می برم تا تصویرشان را درست کنم! در رده بالاتر، ممکن است لازم باشد آنها را به یک جواهرفروشی ببرید و باز در رده بالاتر، لازم است با آنها صحبت کنید که اتومبیلشان را عوض کنند!
ما به لیدرهایمان یاد می دهیم بسیار مهم است تصویری بسیار قدرتمند داشته باشند که در یک Event قابل استفاده باشد. در یک Event آموزش لیدرشیپ، من از مربیان آداب معاشرت کمک می گیرم تا به ما کمک کنند. ما سالی یک بار، یک Event کاملاً رسمی با کراواتهای سیاهرنگ رسمی برگزار می کنیم!
اگر شما یک مرد هستید و نمی پذیرید یا از یاد می برید که به احترام خانمی که می خواهد روی صندلی کناری شما بنشیند، بلند شوید و صندلی را برای او از زیر میز بیرون بکشید، یا اجازه می دهید که در بعد از عبور شما به صورت او کوبیده شود، تصویر شما یک آدم خشن زمخت بی نزاکت است که قطعاً تصویر خوبی نیست. و اگر شما در یک گردهمایی نتورکی در یک رستوران، سوپتان را هورت بکشید یا با غذا در دهانتان صحبت کنید، به سختی دیگران را تحت تأثیر قرار خواهید داد!
ما در تجارتمان، رؤیا می فروشیم. ما این رؤیا را به افرادی که قصد ورودشان را داریم و نیز به تیممان می فروشیم و خودمان، باید مثال زنده این رؤیا باشیم.
تصویری که شما ایجاد می کنید، تعیین می کند که فرد مورد نظر به تیم شما وارد می شود یا نه.
آیا شما تصویر رؤیای آینده او هستید که انتظار دارید به شما بپیوندد؟ در واقع، حتی همین تصویر شماست که تعیین می کند آیا آنها اصلاً به حرفهای شما در جلسه معارفه گوش می دهند یا نه؛ و آیا آنها به Event شما می آیند یا نه. حتی اگر شما در این کار کاملاً تازه کارید، می توانید تصویری از اطمینان، باور و حرفه ای بودن ارائه کنید؛ و هیچ چیز بیش از این جذب دیگران را به سازمان شما سرعت نخواهد بخشید!
و تصویری که شما در تیمتان دارید، تعیین کننده ترین عامل است برای دانستن این که شما در این کار به کجا خواهید رسید و چه قدر طول می کشد به آنجا برسید! تصویر شما، تصویر یک لیدر است یا یک پیرو؟ آیا شما اعتماد می آفرینید یا تردید؟ آیا شما حرفه ای به نظر می رسید یا آماتور؟!
به صورت جدی به تصویرتان فکر کنید و به خودتان در این زمینه نمره بدهید. در پایان این درسها، خواهیم دانست که شما از چند تا از این 6 ویژگی درست استفاده می کنید و تا کجاها باید پیشرفت کنید!