وین دایر؛ مرگ مردی که معلم زندگی بود
هفته نامه امید جوان - کتایون بناساز: اگر شما نیز مانند من هر روز در خانه یا در خودرو سی دی های سخنرانی های انگیزه بخش نویسنده و سخنران برجسته آمریکایی- وین دایر- را شنیده یا در زمره انبوه کسانی بوده باشید که در سراسر جهان آثار او را خوانده یا به سخنرانی های او گوش فرا داده اند و می دهند با شنیدن خبر درگذشت او شوکه شده و از خود پرسیده اید: آخر چرا؟ او که سرشار از زندگی بود. نکند همان شیرینی هایی که این همه از آنها تعریف می کرد کار دست او داد؟!
وقتی در خانه و خودرو از گوشی تلفن همراه سخنرانی ها و صدای یک یا چند چهره برجسته را هر روز و هر روز گوش می کنی تا به عنوان آمزوه به کار بندی احساس خویشاوندی عمیقی ایجاد می شود بی آن که دیده باشی و کافی است تنها یکی از آموزه ها یا گفته ها بر زندگی ات اثر گذاشته باشد.
اما مگر جز این است که مهم ترین دلیل برای شادبودن این است که زندگی کوتاه تر از آنی است که تصور می کنیم و به جای غبطه و غصه باید وجودمان را سرشار از انرژی حیات کینم و از لحظه لحظه حیاتی که به ما ارزانی شده لذت ببریم؟
وین والتر دایر (Wayne Walter Dyer) در 10 مه 1940 دیده به جهان گشود و در 29 اوت سال 2015 خیل انبوه دوستداران و علاقه مندان خود را در سراسر جهان تنها گذاشت و رفت و شاید شامگاه شنبه- 7 شهریور 1394- تنها صدا و سیمای ما بود که از کنار این خبر به سادگی گذشت وگرنه رسانه های دیگر دنیا بسیار به او پرداختند چرا که چهره ای بسیار مشهور و رسانه ای هم بود.
نویسنده کتاب های خودیاری و سخنران انگیزش آمریکایی در میان ایرانیان نیز با کتاب «چگونه شخصیت سالم تر بیابیم» یا همان «قلمرو اشتباهات شما» شناخته می شود کتابی که در سال 1976 در حدود 30 میلیون نسخه فروخت. آماری که به عنوان یکی از بالاترین فروش کتاب ها در تاریخ ثبت شد. دایر در سال 1987 نیز به عنوان بهترین سخنران ایالات متحده شناخته شد.
اگر بخواهیم شرح زندگی او را با جزییات بیاوریم باید بگوییم بیشتر دوران نوجوانی خود را در پرورشگاه طی کرد و همین می تواند قابل توجه کسانی باشد که شاید همه عمر از احساس بزرگ شدن در پرورشگاه و محروم بودن از پدر و مادر در رنج باشند.
آری، وین دایر یک کودک پرورشگاهی بود اما به جایی رسید که در دانشگاه سنت جان به عنوان محقق کار می کرد. در ابتدا کار در فرهنگستان را دنبال کرد و در همین زمان مطالب خود را در روزنامه به چاپ می رساند و به صورت آزمایشی به درمان های خصوصی می پرداخت. اما سخنرانی او در دانشگاه سنت جان در مورد شیوه متمرکز شدن افکار منفی و گفت و گوی تحریک آمیز بود که دانشجویان را ترغیب کرد در کلاس های خصوصی او ثبت نام کنند.
پس از آن بود که یک موسسه با دایر پیشنهاد کرد ایده های خود را در قالب یک کتاب جمع آوری کند و نتیجه آن همان کتاب «قلمرو اشتباهات شما» شد. دایر چندی بعد شغل تدریس را رها کرد و به کار تبلیغات مشغول شد و توانست در تلویزیون ملی در برنامه گفت و گوی شب حضور یابد که در شهرت او بسیار موثر افتاد.
دایر، آن گاه دست در کار تهیه مجموعه نوارهای کنفرانس های خود و تدوین کتاب شد. آنچه او را متمایز ساخت این بود که مخاطبان شنوندگان نوارهای دایر همانند مخاطبان دیل کارنگی یا استیفن کاوی نبودند که تنها به کسب و کار مشغول و دغدغه های تجاری داشته باشند.
پیام او درباره لحظه تفکر نو بود و بسیار طنین انداخت. او اغلب حکایاتی را از زندگی خانوادگی خود باز می گفت و در قالب این حکایات کارآزمودگی بعدی خود را نتیجه می گرفت. هم چنان که در کتاب «مرد خودساخته» به قسمتی از جذبه هاب خودش اشاره داشت. دایر به مخاطبش توصیه می کند واقع بین باشند چون ندای اعتماد به خود، همانند یک راهنمای مذهبی انسان را کارآزموده می کند و همچنن به خوانندگانش پیشنهاد می کند دین باور باشند.
یک بار وقتی از او سوال شد: «طریقه عبادت معنوی شما چیست» پاسخ داد: همیشه به ماجرای مهاتما گاندی فکر می کنم وقتی که در قطاری نشسته بود که به دهلی نو می رفت و تکه کاغذی به او داده شد که در آن از او پرسیده شده بود: پیام تان چیست؟ گاندی به کسانی که بیرون قطار بودند گفت: پیام من زندگی است.
دایر می افزاید: من به عبادت معنوی به عنوان کاری که با شیوه ای خاص باید هر روز تکرار شود نگاه نمی کنم. نقل قولی از چیدو کریشنامورتی یادم می آید که می گوید: حقیقت یک مفهوم نیست. حقیقت، زندگی روزانه من است. چه باور کنید چه نه، من همیشه در عبادت مدام هستم و همه این چیزها را در کوتاه ترین مسیرشان هر روز تمرین می کنم و روی آنها کار می کنم. عشق خود را نثار کسی می کنم که با دستپاچگی در جاده ها به حال نیاز افتاده کمی بیشتر پول می دهم و در گرماگرم جر و بحث های مردم به یک فروشگاه می روم و سعی می کنم به آن محیط عشق ببرم.
در غالب هزاران راه، هر روز، عبادت معنویم بخشش عشق است، نه اینکه یک مسیحی، کلیمی، بودایی یا مسلمان باشم بلکه می کوشم شبیه به مسیح، شبیه به بودا، شبیه به موسی یا شبیه به محمد باشم.
شماری از کلمات قصار یا گزین گویه های وین دایر از این قرار است:
•نیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: "سهم منو بده..."
دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد،
به تو خواهد گفت: "سهم منو بده..." و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی.
اما اگر به دنیا بگویی: "چه خدمتی برایت انجام دهم؟..."
دنیا هم به تو خواهد گفت: خدمتی برایتان انجام دهم؟ چه ؟ ..."
هر کس به دیگری زیانی برساند و یا ضربه ای به کسی بزند، بیشترین زیان را خود از آن خواهد دید، چرا که هرکس در دادگاه عدل الهی در برابر اعمال ناروای خودش مسؤول است.
به هر کاری که دست زدید، نیاز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید، زیرا این شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است.
درستکارترین مردم جهان بیشترین احترام را بسوی خود جلب شده می بینند، حتی اگر آماج بیشترین بدرفتاریها و بی حرمتیها قرار گیرند.
تنها راه تغییر عادتها، تکرار رفتارهای تازه است برای آغاز هر تحول در خود، ابتدا منبع تولید ترس و نفرت را در وجود خود شناسایی و ریشه کن کنید.
از مهم ترین کارهایی که به عنوان یک آدم بزرگ می توانید انجام دهید، این است که گهگاه به شادمانی دوران کودکی برگردید.
اگر مختارید که بین حق به جانب بودن و مهربانی یکی را انتخاب کنید، مهربانی را انتخاب کنید.
انتخاب با توست، میتوانی بگوئی: صبح به خیر خدا جان، یا بگوئی : خدا به خیر کنه، صبح شده.
به دل خود مراجعه کنید و نسبت به تمام کسانی که در گذشته از دست آنها ناراحت شده اید احساس محبت نمایید
هر جا ناراحت شدید اقدام به بخشش و عفو نمایید. عفو و گذشت پایه بیداری معنوی است.
عشقم نثار کسی است که با دستپاچگی در جادهها از من سبقت میگیرد.
به کسی که در گوشهٔ خیابان به حالت احتیاج افتاده است، کمی پول بیشتری میدهم.
بین جر و بحثهای مردم در یک سوپر مارکت میروم و سعی میکنم به آن محیط عشق ببرم.
در غالب هزاران راه، هر روز، عبادت معنویم بخشش عشق است
و نه اینکه یک مسیحی، کلیمی، بودایی یا مسلمان باشم، بلکه با اعمالم سعی میکنم شبیه به مسیح، شبیه به بودا، شبیه به موسی، و یا شبیه به محمد باشم.
آنان که به قضاوت زندگی دیگران می نشینند، از این حقیقت غافلند که با صرف نیروی خود در این زمینه، خویشتن را از آرامش و صفای باطن محروم می کنند.
اگر شخصیت خود را با فعالیتهای شغلی خویش میسنجید، پس وقتی کار نمیکنید فاقد شخصیت هستید.
دروغ انفجاری مهلک است در اعتماد به نفس تو و آینده ای که برای خود خواهی ساخت.
الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی، همدردی کنم.
بیش از آنکه مرا بفهمند، دیگران را درک کنم.
پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم.
زیرا در عطا کردن است که می ستانیم
و در بخشیدن است که بخشیده می شویم، و در مردن است که حیات ابدی می یابیم.
[سراغ یکی از سخنرانی های او می روم. این صدا همیشه زنده است.]