گفتگویی بسیار آموزنده با "جیم ران" – بخش پایانی
لیتمن: می خواهم به سراغ این موضوع بروم که درباره توانایی برای بیان قدردانی و تشکر صحبت کردی. من شخصاً در زندگیم فکر می کنم موضوع قدرشناسی و شکرگزاری خیلی مهم است. آیا با این موضوع موافقی؟ آیا می توانی درباره قدرت این کلمه – قدرشناسی – صحبت کنی؟
ران: حرفت کاملاً درست است. اتفاقاً چند روز پیش، داشتم چیزهایی که تأثیر زیادی بر زندگی من گذاشته بودند را در یک لیست می نوشتم. طبیعتاً در فهرستم، شماره یک متعلق به والدینم بود. من تنها فرزند خانواده بودم و حسابی لوسم کرده بودند. برای من اساسی را ایجاد کردند که در تمام این سال ها، من را استوار نگه داشته است. هر چه بیشتر درباره اش فکر کردم، دیدم که چه تأثیر شگرفی بر زندگی من گذاشته است.
خیلی از اثراتش را در آن زمان نمی توانستم حس کنم، اما با گذر زمان، متوجه شدم چه چیزهایی را به من آموزش داده اند، چه توجهی به من داشته اند و چه عشقی نثارم کرده اند.
به من اراده منحصر به فردی داده بودند. نه اینکه فقط بگویند «پسرم تو از پس اش بر می آیی»، بلکه راهنمایی ام نیز می کردند. هر جای دنیا هم که می رفتم، دعای آنها پشت سرم بود؛ چون من به قدرت دعا اعتقاد دارم.
هر از گاهی، نامه هایی را دریافت می کنم که می گوید: «آقای ران، برایتان دعا می کنیم.» با خود فکر می کنم که وای، به این می گویند نامه، زیرا کسی وقت می گذارد تا برایت دعا کند. قدرشناسی ام به خاطر این موضوع، پایان ناپذیر است.
(حامدی کیا:برای منم دعا کنید خانواده من چون واقعا به دعای خیر و مثبت شما احتیاج دارم)
لیتمن: درباره قدرت دعا بگو.
ران: راز دعا و خدا را هیچ کس نمی داند. ما به این موضوع اعتقاد داریم که مخلوق ویژه ای هستیم و نعمت هایی داریم که خالق مان به ما داده است. دعا و نیایش می تواند در کلیسا، مسجد،کنیسه و یا هر جای دیگری انجام شود. لازم نیست حتماً در یک جای رسمی باشد. چه غیر رسمی، چه خانوادگی یا فردی، به هر حال قدرت فوق العاده ای دارد.
لیتمن: حال جیم، بیا درباره رازهای پنهان مدیریت زمان صحبت کنیم. اهمیت آن را به ما بگو و اینکه چطور در مدیریت زمان بهتر شویم.
ران: اول باید متوجه شویم که زمان چقدر ارزشمند است. هر چقدر که سال های زیادی داشته باشیم، باز هم موجودی زمانی ما نامحدود نیست. پدر من 93 سال عمر کرد و باز هم به نظر کوتاه می آمد. دائم دعا می کردم که چند سال دیگر زنده بماند.
پس موجودی بی پایانی از روزها و دقیقه ها وجود ندارد. نکته این است که از این سرمایه محدود، به بهترین نحو استفاده کنیم. نه اینکه فقط بگذاریم بلغزند و بروند. باید متوجه گذر تک تک شان شویم، همانگونه که متوجه گذر تک تک فصل ها می شویم.
در طول 90 سال عمرت، فقط 90 بهار داری. بعضی وقت ها ممکن است کسی بگوید: «می دانی من 20 سال دیگر دارم.» تو می گویی: «نه، تو 20 بار دیگر داری. اگر سالی یک بار به ماهیگیری بروی، فقط 20 بار دیگر می توانی به ماهیگیری بروی.» حال این نگاه، موضوع را کمی حساس تر می کند. این 20 بار را می خواهم چقدر ارزشمندتر کنم؟
بنابراین، چه موضوع کنسرت رفتن باشد، چه نشستن با خانواده یا رفتن به مسافرت، فقط تعداد معدودی باقی مانده است. پس باید برای اینکه آنها را به بهترین نحو ممکن در بیاوریم، برنامه ریزی داشته باشیم و به جزئیات لازم رسیدگی کنیم.
ایده های کوچک دیگری هم هست که می گویم. مثل اینکه تا روزت را تمام نکرده ای، شروعش نکن.
لیتمن: دوباره بگو.
ران: تا روزت را تمام نکرده ای، شروعش نکن. این کلیدی برای مدیران است. کلیدی برای رهبری است. اما در عین حال، کلیدی هم برای مادران خانه دار است. هیچ فرقی نمی کند. روزت را به بهترین نحوی که می توانی برنامه ریزی کن. برای غافلگیری ها، ابتکارها و هر چیز دیگر، جای کافی خواهد بود. برای روزت یک برنامه خوب و یک زمانبندی خوب آماده کن.
هر روز، قطعه ای از موزاییک عمرت است و تو می توانی یا دعا کنی که خوب پیش برود یا می توانی به آن توجه نشان بدهی و بگویی: «این چیزی است که می خواهم در 24 ساعت آینده به دست بیاورم.»
اگر فقط اینطوری نگاهش کنی، خیلی چیزها را از پیش مرور کنی و به این ترتیب تا آخر روزت را از پیش برنامه ریزی کنی، آن وقت روز را بعد از اینکه تمامش کردی، شروع می کنی.
مثل خانه ساختن است. اگر از تو سوال کنم «کی باید ساختن خانه ای که می خواهی بسازی را شروع کنی؟» و تو هم جواب بدهی «نمی دانم. کی باید شروع کنم؟» جواب عالی ای برایت دارم. جواب این است که باید به محض اینکه خانه را تمام کردی، ساختنش را شروع کنی!
ممکن است کسی بپرسد: «مگر ممکن است خانه را قبل از شروع کردن تمام کرد؟» جواب این است که بله! احمقانه است که تا تمامش نکرده ای، شروعش کنی.
اگر شروع به آجرچینی کنی و کسی بیاید و بپرسد چه داری می سازی؟ تو هم بگویی «اصلاً نمی دانم. همینطور دارم آجرچینی می کنم تا ببینم چه از آب در می آید.» آن وقت همه می گویند احمقی و شاید هم به تیمارستان ببرندت.
کلید این است که می شود روز را قبل از شروع کردن، تمام کرد. می شود ماه را قبل از شروع کردن، تمام کرد. اگر می خواهی دور دنیا کسب و کار کنی، لازم است این کار را بکنی. من و همکارانم، تقریباً در 50 کشور کسب و کار می کنیم و نمی توانی تصور کنی برای این کار، چقدر برنامه ریزی و آماده سازی لازم است. بعضی چیزها برای پنج سال، بعضی برای 3 سال، بعضی برای دو سال و بعضی برای یک سال بعد برنامه ریزی می شود تا بتوان اینگونه، در سطح بین المللی کار کرد.
اما اگر یاد بگیری که به اندازه کافی منضبط باشی که با برنامه ریزی روز، برنامه ریزی ماه، برنامه ریزی سلامتی و ... شروع کنی، قول می دهم چنان از زمانت استفاده کنی که باورت نشود.
لیتمن: تو در 50 سال اخیر، یکی از موفق ترین اشخاص در زمینه برقراری ارتباط با افراد بوده ای. در برابر چهار میلیون نفر صحبت کرده ای و میلیون ها نفر را هم از طریق کتاب ها و نوارهایت تحت تأثیر قرار داده ای. حال مهم ترین توصیه ای که در زمینه برقرار کردن ارتباط با افراد برایمان داری چیست؟
ران: باید میل شدیدی داشته باشی که این کار را بکنی و هر روز در این هنر پیشرفت کنی. اگر در زمینه های اجتماعی حواست به نحوه حرف زدنت نباشد، روی کارت تأثیر خواهد گذاشت. باید شروع کنی به تمرین «هنر استفاده از بهترین نحوه حرف زدن» چه در برخوردهای اجتماعی باشد، چه شخصی یا خانوادگی.
ممکن است بگویی این که خانواده ام است و مهم نیست چطور صحبت کنم. اما واقعاً مهم است. چون حرف زدن تو برایشان مهم است و برای تو هم آنقدر مهم است که باید این هنر را تمرین کنی.
صحبت تلفنی هم همینطور است. نباید اینگونه فکر کنیم: «من که در حال صحبت با 35000 نفر نیستم. پس در مورد این مکالمه زیاد دقت نمی کنم.» من یاد گرفتم این کار را نکنم.
من می خواهم موجز ترین و بهترین اطلاعاتی که ممکن است را بدهم، حتی اگر یک مکالمه تلفنی باشد و مخاطب زیادی به اندازه یک استادیوم نباشد.
لیتمن: پس داریم درباره دنبال هدف بودن، درباره تغییر دادن نحوه حرف زدن مان و تغییر ذهنیت مان صحبت می کنیم. وقتی به دنبال چیزی بروی، موانعی پیش می آید که باید از آنها عبور کنی و سختی هایی پیش می آید. حال درباره قدرت پشتکار برایمان بگو.
ران: باید بتوانی دوباره برگردی. از ناامیدی برگردی. کمی جرأت لازم دارد. اگر وارد حرفه بازاریابی شبکه ای بشوی، اولین کسی که برای فروش به سراغش می روی، می گوید «نه». حالا باید توانش را داشته باشی که با نفر دوم، حتی بهتر از اولی صحبت کنی.
کسب و کار شبکه سازی را شروع می کنی و اولین جلسات را برگزار می کنی و هیچکس متقاعد نمی شود. حالا باید جرأتش را داشته باشی که بگویی: «یک جلسه دیگر برگزار می کنم. چون اگر یک یا چند نفر بگویند نه. معنایش این نیست که همه بگویند نه.»
باید بتوانی دوباره برگردی. باید قانون میانگین ها را بفهمی. همه به پروژه ات علاقه نخواهند داشت. همه محصولت را نخواهند خرید. نباید به تو بربخورد.
اگر هم مریض شدی، باید هر کاری که قدرتش را داری انجام بدهی تا خوب شوی.
ناامیدی پیش می آید. مدتی آزارت خواهد داد. اما باید دوباره برگردی. باید بگذاری به آرامی بگذرد و هر کاری که لازم است بکنی. اما بعد باید دوباره برگردی که بسازی.
این بخشی از زندگی است. برای تو، من یا هر کس دیگری هم، فرق ندارد. همه ما احتیاج به پشتکار داریم. چه در مورد سلامتی باشد، چه خانواده، کسب و کار، مسایل اجتماعی و مسایل شخصی.
لیتمن: درباره قدرت «نفع شخصی وارسته» هم بگو.
ران: زندگی آنچه که ما لازم داریم را به ما نمی دهد. زندگی آنچه لیاقتش را داریم به ما می دهد. اگر ثروت می خواهی، عیبی ندارد. به شرطی که بهای متناسب با ثروت را بدهی.
لیتمن: پس بهایی دارد که باید داد.
ران: می توانی بدون پایین کشیدن هیچکس دیگری، بهای متناسب شدن با ثروت را بدهی. وقتی این را فهمیدم، درباره ثروتمند شدن برای نفع شخصی خودم هیجان زده شدم. می شود به نحوی وارسته و رها از دیگران به نفع شخصی رسید و به کسی هم ضرری نزد. همه برنده می شوند.
لیتمن: صحبت ما درباره ایجاد ثروت از یک جایگاه درستکارانه و با رعایت نفع همه است. این سوال را از مارک ویکتور هنسن و رابرت آلن و خیلی ها که با آنها مصاحبه کرده ام هم پرسیده ام. همیشه فکر می کردم که سوال حزن آوری است؛ اما آنها گفتند که اینطور نیست. همه ما یک روز خواهیم مرد. تو می خواهی که وقتی آن روز رسید، دنیا درباره جیم ران چه بگوید؟
ران: بگوید که عمرش را خردمندانه گذراند و به بهترین نحوی که می توانست سرمایه گذاری کرد تا به بیشترین افراد ممکن کمک کند تا زندگی شان را تغییر بدهند و زندگی خودش را هم پر سعادت کرد. واقعاٌ همین.
(این ویژن آقای ران است،جهت اطلاع ایشان در سال 2009 در سن 79 سالگی درگذشت و صدالبته که ویژن ایشون تیک خورد)
لیتمن: تو درباره خودآموزی می گویی. می گویی که چطور این کار، بذر ثروت است. آیا غیر از کتاب های خودت، کتابی هست که به ما توصیه کنی؟
ران: بله، حتماً. اوایل که شروع به یادگیری کردم، آقای شواف «بیندیشید و ثروتمند شوید» را توصیه کرد.
لیتمن: تأثیرگذارترین چیزی که از «بیندیشید و ثروتمند شوید» نصیبت شد چه بود؟
ران: "اشتیاق"، "اراده"، "نقشه های از پیش تنظیم شده"، "هرگز جا نزدن"، "استقامت". این کتاب گنجی از اطلاعات را در خود دارد.
لیتمن: چیز دیگری به ذهنت می رسد؟
ران: «ثروتمندترین مرد بابل» به من کمک کرد قبل از اینکه به 32 سالگی برسم، میلیونر شوم. کتاب ساده ای است و عمل به آن راحت است.
لیتمن: جیم، وقت برنامه امشب مان تمام شد، حضور تو همچون یک معدن طلا بود و واقعاً باعث افتخار ما است. از تو ممنونم.
به نام خدا به نام هدف و به یاد ژنرال سید مسعود خامد و لیدر همیشه جاویدان ناصر هماییان
درود بر استاد بزرگ
و باز هم واقعا عالی بود
و قتی انسان در اول صبح با این مطلب پارادایم بزنه حتما اون روز براش یک روز رویایی خواهد بود
خدا را شاکر و سپاس گذارم به خاطر داشتن عزیزانی به این خوبی و بهترین روز ها رو برای بهترین انسانها آرزو می کنم
و به قول اقای جیم ران تا روزت رو تموم نکردی ،شروعش نکن
و این کلید جهانی شدن است .
تشکر تاپ ویژن
یا حق